معنی
سایر معانی: (هرچیزی که به هم وصل کند یا بچسباند یا سفت کند یا مهار کند) قید، بست، پیوند، همبست، همگر، (جمع) غل و زنجیر، پاوند، هرچیز که مردم را به هم نزدیک کند، همبسته کردن، به هم چسباندن، وصل کردن، به هم بستن، بست زدن به، تعهد، التزام، عهد، پیمان، وظیفه، میثاق، (اقتصاد) ورقه ی قرضه، اوراق قرضه صادر کردن، وامبرگه، رهن، وام مسکن، (قدیمی) اسارت، زندانی بودن، چسبش، رجوع شود به: bond paper، (شیمی) نیرویی که اتم های مولکول یا فلز را همبسته نگه می دارد، واحد توانایی همبسته شدن معادل یک اتم هیدروژن (در فرمول های شیمی به صورت خط کوتاه یا نقطه نشان داده می شود)، (بازرگانی) تعهد رسمی نگهدارنده ی کالا مبنی بر این که مالیات های مربوطه پیش از فروش کالا پرداخت خواهد شد، تعهد نامه، (قدیمی) ضامن، متعهد، به قید تعهد یا تکفل آزاد کردن، (سنگ تراشی) با هم جور کردن سنگ های دیوار و غیره، جور کردن آجر یا قطعات چوب به طوری که هم خوش طرح و هم محکم باشد، (مهجور) بنده، زرخرید، غلام، هرچیزی که شخص را مقیدسازد، معاهده، تضمین نامه یاتعهدنامه دائر به پرداخت وجه
[حسابداری] ضمانت نامه
[علوم دامی] نیروی جاذبی که مولکولها را باهم یکدیگر نگه می دارد
[شیمی] پیوند
[عمران و معماری] چسبندگی - پیوستگی - مهاری - بندکشی - مهار - پیوند
[برق و الکترونیک] اتصال پیوند کم-مقاومت بین دو قسمت رسانا در قطعات نیمرسانا از انواع مختلف اتصال نظیر گویچه ای ،مهراه ای ،و وجهی ،کوکی،گرما تراکمی،فراصوتی،گوه ای،وسیمی استفاده می شود.
[زمین شناسی] پیوند
[حقوق] وجه الضمان، ضمانت (نامه)، سند قرضه، اوراق قرضه
[نساجی] پیوند - اتصال - باند
[ریاضیات] قرضه، اوراق قرضه، سند قرضه، تعهد قانونی، اتصال، ضمانت نامه، قید، بست
[پلیمر] پیوند