معنی

[نساجی] تیرگی - ماتی - نامشخص به نظر رسیدن

دیکشنری

تار شدن
فعل
blur, wipe out, eliminate, deface, obliterate, blot outمحو کردن
blur, gaum, slubber, smudgeلک کردن
darken, blur, obscure, dim, fog, bedimتیره کردن

ترجمه آنلاین

تار شدن

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.