معنی

سوراخ بینی نهنگ (که در فرق سر آن قرار دارد)، (به ویژه در گدازه ی آتشفشانی) سوراخی که هوا و گاز از آن به خارج راه می یابد، مفر، دررو، (در دریای یخ زده) سوراخی در یخ که پستانداران (مثل نهنگ) برای تنفس گرد آن می آیند، دیگ جن (شکافی در صخره های ساحلی که هنگام خوردن موج به ساحل آب از آن فوران می کند)، وزان، صدای پره بینی اسب
[عمران و معماری] دمیدن
[نساجی] بخارزنی - بخار دهی - بخار دادن - تثبیت پارچه پشمی با عبور دادن بخار تحت فشار از درون آن - حلاجی

دیکشنری

دمیدن
فعل
blow, bop, inbreathe, insufflate, respireدمیدن
blow, puff, whiff, breezeوزیدن
burst, pop, rupture, blow, explode, riveترکیدن
blowدر اثر دمیدن ایجاد صدا کردن

ترجمه آنلاین

دمیدن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.