blow off
معنی
(خودمانی - بسیار ناپسند) رجوع شود به: fellatio، 1- (از دیگ بخار و غیره) بخار یا آب گرم بیرون دادن 2- با صدای بلند درد دل کردن، دل خود را خالی کردن، اسم مفعول فعل blow3، شکوفا، پرغنچه، پرگل، شکفته (full-blown هم می گویند)، بیرون دمیدن (بخار و آب و غیره)
[مهندسی گاز] تخلیه، تخلیه کردن
[نساجی] تخلیه - تخلیه کردن - دمیدن - ضایعات پرزی
[مهندسی گاز] تخلیه، تخلیه کردن
[نساجی] تخلیه - تخلیه کردن - دمیدن - ضایعات پرزی
دیکشنری
ضربه بزنید
اسم
braggart, tinhorn, blow, bragger, gasser, blustererخود ستا
ترجمه آنلاین
منفجر کردن