bland
معنی
ارام، ملایم، شیرین و مطلوب، نجیب
سایر معانی: میانه رو، خوش برخورد، ملایم و آرامبخش (در مقابل دردآور یا قوی یا سوزان)، خوشایند، مطبوع، بی مزه، بی بو و خاصیت، (خوراک) بدون نمک و ادویه
[مهندسی گاز] ملایم، شیرین و مطلوب آرام
سایر معانی: میانه رو، خوش برخورد، ملایم و آرامبخش (در مقابل دردآور یا قوی یا سوزان)، خوشایند، مطبوع، بی مزه، بی بو و خاصیت، (خوراک) بدون نمک و ادویه
[مهندسی گاز] ملایم، شیرین و مطلوب آرام
دیکشنری
بلندی
صفت
blandشیرین و مطلوب
gentle, mild, soft, moderate, smooth, blandملایم
quiet, calm, peaceful, placid, gentle, blandارام
noble, decent, gentle, nice, genteel, blandنجیب
ترجمه آنلاین
ملایم
مترادف
banal ، blah ، boring ، dull ، dull as dishwater ، flat ، flavorless ، ho hum ، humdrum ، insipid ، milk and water ، monotonous ، nerdy ، nothing ، pabulum ، sapless ، tame ، tedious ، unexciting ، uninspiring ، uninteresting ، unstimulating ، vanilla ، vapid ، waterish ، watery ، weak ، wimpy ، wishy washy ، zero