bifurcation
معنی
شاخه، تقسیم بدو شاخه، شکاف گاه
سایر معانی: دو شاخگی، دوشاخه شدن، محل انشعاب به دو بخش، دوراهی
[عمران و معماری] دو شاخگی - دو بخشی - انشعاب
[کامپیوتر] دو حالته - دوحالته . دوشاخه - شرایطی که در آن فقط دو نتیجه ممکن است اتفاق بیفتد مانند روشن یا خاموش 0 یا 1 صحیح یا غلط
[برق و الکترونیک] دو شاخگی، دو طرفه
[زمین شناسی] انشعاب ،آبراهه ها
[حقوق] تفکیک (پرونده یا محاکمه) به دو قسمت
[آب و خاک] انشعاب ( ابراهه ها )
سایر معانی: دو شاخگی، دوشاخه شدن، محل انشعاب به دو بخش، دوراهی
[عمران و معماری] دو شاخگی - دو بخشی - انشعاب
[کامپیوتر] دو حالته - دوحالته . دوشاخه - شرایطی که در آن فقط دو نتیجه ممکن است اتفاق بیفتد مانند روشن یا خاموش 0 یا 1 صحیح یا غلط
[برق و الکترونیک] دو شاخگی، دو طرفه
[زمین شناسی] انشعاب ،آبراهه ها
[حقوق] تفکیک (پرونده یا محاکمه) به دو قسمت
[آب و خاک] انشعاب ( ابراهه ها )
دیکشنری
بی اختیاری
اسم
branch, wing, arm, tributary, limb, bifurcationشاخه
bifurcationتقسیم بدو شاخه
bifurcationشکاف گاه
ترجمه آنلاین
دوشاخه شدن