bettered
معنی
(صفت تفصیلی good) بهتر، خوب تر، نیکوتر، بیشتر، افضل، بطور بهتر بهتر کردن، بهتر شدن، بهبودی یافتن، چیز بهتر شرط بندی کننده، کسی که شرط می بندد
دیکشنری
بهتر است
فعل
improve, better, ameliorate, amend, meliorateبهتر کردن
better, ameliorate, meliorateبهتر شدن
recover, recuperate, pick up, ameliorate, amend, betterبهبودی یافتن
ترجمه آنلاین
بهتر شد