bethink
معنی
اندیشه کردن، بخود آمدن، بیاد اوردن
سایر معانی: (همراه با ضمیرهای انعکاسی مثل yourself) به یاد آوردن، یادآوری کردن، بخود امدن
سایر معانی: (همراه با ضمیرهای انعکاسی مثل yourself) به یاد آوردن، یادآوری کردن، بخود امدن
دیکشنری
ببخشید
فعل
bethink, ponder, trow, cogitate, deliberate, meditateاندیشه کردن
bethink, introspectبخود آمدن
recall, bethink, remindبیاد اوردن
ترجمه آنلاین
فکر کن