bemused
معنی
ژولیده
سایر معانی: (verb transitive) گیج کردن، غرق افکار شاعرانه کردن، بفکر انداختن
سایر معانی: (verb transitive) گیج کردن، غرق افکار شاعرانه کردن، بفکر انداختن
دیکشنری
ناامید
صفت
unkempt, disheveled, scruffy, tangled, dazed, bemusedژولیده
ترجمه آنلاین
مبهوت
مترادف
a million miles away ، absent ، absorbed ، abstracted ، distracted ، dreamy ، engrossed ، faraway ، inattentive ، lost ، preoccupied