(گیاه شناسی) انواع گیاهانی که میوه آنها خشک و تیغک دار است و به لباس می چسبد (به ویژه جنس lappula از خانواده ی گاو زبان: beggar-lice) (borage هم می گویند)، نیام خارک دار و چسبنده ی هر یک از ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گداوار، مسکینانه، بینوا، بیچاره، ندار، بی ارزش، نابسنده، ناچیز، گدامنش، دندان اسب پیش کشی را نباید شمرد، گدا حق انتخاب ندارد
(گیاه شناسی)، نیام خارک دار و چسبنده ی هر یک از این گیاهان، رجوع شود به: bur marigold، (گیاه شناسی) علف گدا (انواع گیاهانی که در شرق ایالت متحده برای بهسازی زمین کشت می شود به ویژه: desmodiu ...
گدا خانه، گدایی، محل سکونت گدایان سایر معانی: (گیاه شناسی) علف گدا (انواع گیاهانی که در شرق ایالت متحده برای بهسازی زمین کشت می شود به ویژه: desmodium purpureum)، دریوزگی، فقر شدید، مسکینی، ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.