معنی

تیردار عمران : روى تیر نصب شده

دیکشنری

تیره
فعل
radiate, beam, eradiateپرتو افکندن
beam, irradiateنورافکندن

ترجمه آنلاین

پرتو شد

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.