صفحه اصلی
خدمات ترجمه
تعرفه ترجمه
لینکها
درباره ما
تماس با ما
همکاری با ما
سوالات متداول
قوانین و مقررات
راهنمای کاربران
راهنمای همکاران
وبلاگ
ورود مترجم
ورود | ثبتنام
جستجوی همه موارد
جستجو در واژهنامهها
جستجو در دیکشنری
جستجو در جملات نمونه
جستجو
beamed
/bɪːmd/
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معنی
تیردار عمران : روى تیر نصب شده
دیکشنری
تیره
فعل
radiate, beam, eradiate
پرتو افکندن
beam, irradiate
نورافکندن
ترجمه آنلاین
پرتو شد
مترادف