bastardize
معنی
فاسد کردن، حرامزاده خواندن، پست شدن
سایر معانی: وازده کردن، پست کردن، نامرغوب و غش دار کردن، حرامزاده کردن یا خواندن یا اعلام کردن
سایر معانی: وازده کردن، پست کردن، نامرغوب و غش دار کردن، حرامزاده کردن یا خواندن یا اعلام کردن
دیکشنری
بدبختی کردن
فعل
bastardizeحرامزاده خواندن
grovel, bastardizeپست شدن
corrupt, addle, bastardize, canker, debauch, depraveفاسد کردن
ترجمه آنلاین
حرامزاده
مترادف
adulterate ، bestialize ، brutalize ، corrupt ، debauch ، declare illegitimate ، degrade ، demoralize ، deprave ، pervert ، vitiate ، warp