barbecued
/ˈbɑːrbɪˌkjuː/

معنی

کبابی
سایر معانی: بریانی، کباب، بریان کردن، کباب کردن

دیکشنری

کباب کردن
صفت
barbecued, roastedکبابی

ترجمه آنلاین

کباب شده

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.