bankruptcy
معنی
ورشکستگی، افلاس، توقف بازرگان
سایر معانی: وازدگی، واخوردگی، مردودیت، شکست
[حسابداری] ورشکستگی
[حقوق] ورشکستگی
سایر معانی: وازدگی، واخوردگی، مردودیت، شکست
[حسابداری] ورشکستگی
[حقوق] ورشکستگی
دیکشنری
ورشکستگی
اسم
bankruptcy, failureورشکستگی
bankruptcyافلاس
bankruptcyتوقف بازرگان
ترجمه آنلاین
ورشکستگی
مترادف
Chapter 11 ، defalcation ، default ، destituteness ، destitution ، disaster ، exhaustion ، failure ، indebtedness ، indigence ، insolvency ، lack ، liquidation ، loss ، nonpayment ، overdraft ، pauperism ، privation ، repudiation ، ruin ، ruination