معنی

بانک، ساحل، لب، ضرابخانه، سیل گیر، خامه، کنار، روی هم انباشتن، در بانک گذاشتن، کپه کردن، بلند شدن بطور متراکم، بانکداری کردن
سایر معانی: معامله ی بانکی انجام دادن، (پزشکی) محل گردآوری و توزیع خون و برخی از اعضای بدن که در پیوند به کار می روند، (کامپیوتر) انبار، گروه، دسته، ساختمان یا محل بانک، صندوق پس انداز، (در قمار و بازی های با ورق و ژتون) موجودی هر بازیکن در قمار، موجودی قمارخانه، توده (ابر و برف و خاک و غیره)، انباشت، تلنبار، برآمدگی، شیب تند (مثلا کنار تپه)، ساحل رود، پشته (مثلا کنار دریا یا رودخانه)، رودکنار، (در دریا و دریاچه) جای کم ژرفا، پایاب، آبتل، (هواپیمایی) کج کردن هواپیما در جهت چرخش، (راهسازی) شیب دار کردن جاده در جهت پیچ جاده (برای جلوگیری از پرت شدن خودرو)، (از خاک) پشته درست کردن، انباشتن، دیواره ی خاکی درست کردن، (معدن) بالا یا سر رگه ی خاک معدنی، (با افزودن چوب و جابجا سازی خاکستر) آتش را درست کردن (به طوری که آهسته و طولانی بسوزد)، (بسکتبال) توپ را جوری زدن که به تخته بخورد و وارد حلقه شود، (بیلیارد) برای رسیدن به مقصود توپ را به دیواره زدن، ردیف هر چیز، (در کشتی های بزرگ قدیم که اسرا در آن پارو می زدند)، نیمکت پاروزنان، پاروزنان بیگار، ردیف پاروها، (در پیانو و هر چیز کلید دار) ردیف کلیدها، ردیف کردن، (روزنامه) عنوان ثانوی مقاله (که زیر عنوان اصلی و با حروف کوچکتر است)، بلند شدن ابر یا دود بطورمتراکم
[عمران و معماری] ساحل رودخانه - ساحل - کرانه - پشته - سکو - شیب عرضی جاده
[کامپیوتر] بانک .
[برق و الکترونیک] بانک، گروه مجموعه یا ماتریسی از عناصر مشابه که برای انجام عمل مشخص به هم نتصل شده یا کنترل می شوند . اتصال آنها به صورت سری یا موازی انجام می گیرد . به عنوان مثال می توان از بانکهای مقاومتی، خازنی، لامپهای مهتابی و باتریها نام برد .
[زمین شناسی] پشته، کناره، سکو، ساحل، کرانه قسمتی از بستر دریا که نسبت به مناطق مجاور بالا آمده ولی با آب کافی که اجازه کشتیرانی را بدهد پوشانده شده زمین شیبدار واقع در امتداد لبه رودخانه، نهر یا دریاچه الف) یک خاکریز، یک تپه یا سد ماسه ای. ب) یک جزیره باریک و بلند در امتداد ساحل اقیانوس اطلس در ایالات متحده آمریکا که از ماسه ساخته شده و یک سد بین مرداب درون خشکی یا تنگه و اقیانوس را تشکیل می دهد. ج) یک shoal آتبل تپه زیر آب، کم ژرف مثلاً geoerges bank آتبل های موجد) یک اصطلاح منسوخ برای یک ساحل دریا. هـ) خشکی در حال بالا آمدن که اطراف دریا را محدود و مرزبندی می کند. (دریاچه): الف) یک زمین بشدت بالا آمده یا شیب ناگهانی که به دور یک دریاچه را محدود می کند. ب) توده قراضه (پرتگاه scarps) فلات کرانه ای یک دریاچه. ج) کف کم ژرف یا آتبل یک دریاچه. (اقیانوس شناسی): یک برآمدگی نسبتاً مسطح شده کف دریا در اعماق کم (عموماً کمتر از 200m)، معمولاً بر روی فلات قاره و یا در نزدیکی یک جزیره. (رسوب شناسی): یک نهشته سنگ آهک تپه مانند یا ستیغ مانند که از مواد اسکلتی، اکثراً غیرشکسته ساخته شده و در محل (معدنکاری): یک نهشته یا کانسنگ زغال سنگ. سطح یا صورت یک نهشته زغال سنگ که بر روی آن عملیات معدنی کار شده است. (زمین ریخت شناسی): سکو، تختگاه: الف) یک سمت/ رو/ جهت یا شیب تند مانند یک دامنه تپه که معمولاً از ماسه، گراول و یا سایر مواد غیر یکپارچه و غیرمتصل است و به ندرت مواد به سنگ شبه تعلق دارند. ب) اصطلاحی استفاده شده در شمال انگلستان اسکاتلند برای یک تپه یا دامنه تپه. ج) اصطلاحی که در آفریقای شمالی برای یک توده ای دارای شیب و ارتفاع ملایم ساخته شده از لایه های مقاوم سنگ که تشکیل یک تپه بلند یا یک کوه کوتاه را می دهد و معمولاً در گروه های 2 یا بیشتر در دره های طول در بینشان دیده می شود، استفاده می شود. این اصطلاح بیشتر بصورت جمع بکار می رود. Banke ریشه کلمه: زبان آفریکانز (زبان سفیدپوستان آفریقای جنوبی که در قرن 17 از هلند کوچ کردند: شاخه ای از زبان هلندی).
[حقوق] به بانک سپردن، بانک، بانکداری، دادگاه، کرسی یا مسند قضاوت، هیأت عمومی (قضات)
[نساجی] بانک - توده - پشته - بسته نیمچه نخ در جلوی ماشین کاردینگ پشم - ردیف
[آمار] بانک
[آب و خاک] ساحل، کناره

دیکشنری

بانک
اسم
bankبانک
beach, coast, shore, bank, strand, braeساحل
bank, edge, margin, lotus, brink, vergeکنار
lip, cheek, brink, bank, nucleus, pussلب
mint, bankضرابخانه
floodgate, bank, bund, damسیل گیر
cream, style, pen, bank, bund, raw silkخامه
فعل
bankدر بانک گذاشتن
wad, bankکپه کردن
bankبلند شدن بطور متراکم
bankبانکداری کردن
huddle, accumulate, stack up, bank, pyramidروی هم انباشتن

ترجمه آنلاین

بانک

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.