backset
معنی
بازداشت، عقب زنی، وارونه، مکی، عود
سایر معانی: عود بیماری، برگشت، بد بیاری، معکوس
سایر معانی: عود بیماری، برگشت، بد بیاری، معکوس
دیکشنری
پشت سر هم
اسم
detention, arrest, arrestment, deterrence, backset, curbبازداشت
backset, backstroke, repulsionعقب زنی
backsetوارونه
breather, pause, halt, backset, check, cunctationمکی
recurrence, relapse, lute, reversion, regression, backsetعود
ترجمه آنلاین
پشتی