bachelor
/ˈbæt͡ʃələr/

معنی

عزب، لیسانسیه، مرد بی زن، زن بی شوهر، باشلیه، دانشیاب
سایر معانی: (آموزش) درجه ی لیسانس، کارشناس، (در اصل - در نظام فئودالی) سلحشور جوان و زمین دار که تحت فرمان شخص دیگری خدمت می کرد (bachelor-at-arms هم می گفتند)، مرد مجرد، حیوان نری که هنوز جفتگیری نکرده است (به ویژه خوک آبی)، بدون عیال، مجرد، مردیا زنی که بگرفتن اولین درجه ء علمی دانشگاه نائل میشود، مهندس

دیکشنری

عزب
اسم
celibate, bachelor, unmarried personعزب
graduate, bachelor, licentiate, licenseeلیسانسیه
bachelorمرد بی زن
bachelorزن بی شوهر
bachelorباشلیه
bachelorدانشیاب

ترجمه آنلاین

لیسانس

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.