معنی

بیدار کردن، بیدار شدن
سایر معانی: بیدار کردن یا شدن، چشم از خواب گشودن، انگیختن، تهییج کردن، آگاه کردن یا شدن

دیکشنری

بیدار شدن
فعل
awaken, arouse, waken, awake, raiseبیدار کردن
awake, awaken, wakenبیدار شدن