autonomic
معنی
خودبخود، خود مختار، ارادی، منسوببه دستگاه عصبی خودکار
سایر معانی: خودبه خود، غیر ارادی، ناارادی، خودکار، وابسته به (یا تحت فرمان)دستگاه عصبی خودکار، مستقل، زیست شناسی ارادی، عمدی
سایر معانی: خودبه خود، غیر ارادی، ناارادی، خودکار، وابسته به (یا تحت فرمان)دستگاه عصبی خودکار، مستقل، زیست شناسی ارادی، عمدی
دیکشنری
اتوکمی
صفت
autonomous, autonomic, independent, self-governedخود مختار
voluntary, autonomicارادی
autonomicخودبخود
autonomicمنسوببه دستگاه عصبی خودکار
ترجمه آنلاین
خودمختار