attuned
معنی
(verb transitive) هم اهنگ کردن، هم کوک کردن، (مج) وفق دادن، مناسبت، موافق
دیکشنری
تنظیم شده
فعل
adapt, reconcile, suit, tune, attune, adjustوفق دادن
coordinate, attune, harmonizeهم اهنگ کردن
attuneهم کوک کردن
ترجمه آنلاین
هماهنگ شده است