attainment
معنی
دست یابی، نیل، عادت، اکتساب، حصول
سایر معانی: به دست آوری، کسب، رسیدن به، فضیلت، کمال، هرچیز دستیابی شده در اثر کوشش، مهارت، هنر
سایر معانی: به دست آوری، کسب، رسیدن به، فضیلت، کمال، هرچیز دستیابی شده در اثر کوشش، مهارت، هنر
دیکشنری
حصول
اسم
attainment, reach, gain, acquisition, recovery, procurationحصول
indigo, attainment, bluing, blueing, accessionنیل
access, achievement, attainmentدست یابی
acquisition, attainment, inceptionاکتساب
habit, practice, custom, wont, tradition, attainmentعادت
ترجمه آنلاین
دستیابی
مترادف
acquirement ، acquisition ، arrival ، completion ، feat ، finish ، fulfillment ، gaining ، getting ، obtaining ، procurement ، reaching ، realization ، reaping ، securing ، succeeding ، winning