astringent
معنی
جمع کننده، دقیق، گس، تند و تیز، قابض، داروی قابض، سخت گیر، شاق
سایر معانی: خشن و سوزان، تند و خشن، هم کش، مولد انقباض و مانع ترشح یا خونروش، بندآور، داروی هم کش، داروی بند آورنده ی خون، سفت، داروی قاب، طاقت فرسا
[زمین شناسی] گس الف) به کانی گفته می شود (مانند زاج سفید) که دارای مزه ای است که بافتهای دهان را گس می کند. ب) به رسی گفته می شود که حاوی یک نمک گس وجمع کننده باشد.
سایر معانی: خشن و سوزان، تند و خشن، هم کش، مولد انقباض و مانع ترشح یا خونروش، بندآور، داروی هم کش، داروی بند آورنده ی خون، سفت، داروی قاب، طاقت فرسا
[زمین شناسی] گس الف) به کانی گفته می شود (مانند زاج سفید) که دارای مزه ای است که بافتهای دهان را گس می کند. ب) به رسی گفته می شود که حاوی یک نمک گس وجمع کننده باشد.
دیکشنری
رطوبت
اسم
collector, gatherer, astringent, flexorجمع کننده
صفت
astringent, styptic, prehensileقابض
astringent, acrid, acerbگس
spiky, ardent, nippy, stringent, astringent, pepperyتند و تیز
astringentداروی قابض
strict, intransigent, stern, exacting, squeamish, astringentسخت گیر
precise, accurate, exact, detailed, careful, astringentدقیق
burdensome, onerous, severe, astringent, stark, tallشاق
ترجمه آنلاین
قابض