associated
/əsoʊʃɪeɪtɪd/

معنی

(در عنوان موسسات و شرکت ها) وابسته به هم، همبسته
[ریاضیات] متناظر، وابسته، شبه، شریک، مربوط

دیکشنری

مرتبط است
فعل
associateشریک کردن
associate, keep companyمصاحبت کردن
associateوابسته کردن
admix, associate, intercommunicateامیزش کردن
associateهمدم شدن
join, adhere, connect, attach, meet, affiliateپیوستن
associate, affiliateمربوط ساختن
associate, communicate, intercommunicate, companionمعاشرت کردن

ترجمه آنلاین

مرتبط است

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.