armor
معنی
سایر معانی: زره کاو، ضد زره، پاد زره، ثاقب، جنگ افزارهای زرهی (مثل تانک و زرهپوش)، رسته ی زرهی، زرهی شدن یا کردن، زرهپوش کردن (انگلیس: armour)، برگستوان، کژین، خنگل، کژاکند، (در گیاه و حیوان) لایه ی حفاظی، جوشن لای، لاک، ورقه ی پولادین یا فلزی که برای زرهی کردن کشتی و هواپیما به کار می رود، سلاح