aristocrat
معنی
نجیب زاده، عضو دستهء اشراف، طرفدار حکومت اشراف
سایر معانی: اشراف زاده، اشرافی، بهزاد، از طبقه ی ممتاز، دارای سلیقه یا افکار یا رفتار اشرافی
سایر معانی: اشراف زاده، اشرافی، بهزاد، از طبقه ی ممتاز، دارای سلیقه یا افکار یا رفتار اشرافی
دیکشنری
اشراف
اسم
nobleman, magnate, chevalier, patrician, aristocrat, wellbornنجیب زاده
aristocratعضو دستهء اشراف
aristocratطرفدار حکومت اشراف
ترجمه آنلاین
اشراف زاده
مترادف
blueblood ، gentleperson ، lace curtain ، noble ، patrician ، peer ، silk stocking ، swell ، upper cruster