argumentation
معنی
بحی، استدلال، مناظره، چون و چرا
سایر معانی: اقامه ی حجت، روش استدلال، برهان آوری، بحک
[ریاضیات] استدلال، مباحثه، مناظره، بحث، مناظرات، اقامه ی حجت
سایر معانی: اقامه ی حجت، روش استدلال، برهان آوری، بحک
[ریاضیات] استدلال، مباحثه، مناظره، بحث، مناظرات، اقامه ی حجت
دیکشنری
استدلال
اسم
argument, reasoning, argumentation, logic, thought, ratiocinationاستدلال
debate, discussion, argument, disputation, dispute, argumentationمناظره
dispute, argumentationچون و چرا
discussion, quarrel, altercation, argument, argumentation, brabbleبحی
ترجمه آنلاین
استدلال