معنی
سایر معانی: پیشوند: اصلی، عمده، بزرگ (در ساختن عناوین هم به کار می رود)، اعظم، ابر [archenemy و archduke]، تاق (ضربی) زدن، دارای تاق منحنی کردن، منحنی کردن، قوسی شکل کردن، هر چیز قوس مانند، قوس کف پا، (معماری)، تاق قوسی، طاق نما، تاق سردرها و غیره، ساختمان دارای تاق ضربی، نیم دایره، هلال، زرنگ، محیل، بازیگوش، شوخ، adj : ناقلا، موذی، رئیس
arch_
پسوند: حکمران، سالار
[عمران و معماری] طاق - قوس
[زمین شناسی] کمان، قوس (زمین ریخت شناسی): کمان طبیعی
[معدن] تاق (نگهداری)