arbitrage
معنی
داوری کردن
سایر معانی: (بورس سهام) خرید و فروش بلافاصله در دوبازار مختلف (به منظور سود بردن از تفاوت قیمت در آن دو بازار)، خرید مقدار سهام شرکتی که در شرف ادغام در شرکت دیگری است (به منظور سود بردن از بالارفتن احتمالی قیمت آن سهام)، سهام بازی، سفته بازی (risk arbitrage هم می گویند)
سایر معانی: (بورس سهام) خرید و فروش بلافاصله در دوبازار مختلف (به منظور سود بردن از تفاوت قیمت در آن دو بازار)، خرید مقدار سهام شرکتی که در شرف ادغام در شرکت دیگری است (به منظور سود بردن از بالارفتن احتمالی قیمت آن سهام)، سهام بازی، سفته بازی (risk arbitrage هم می گویند)
دیکشنری
آربیتراژ
فعل
arbitrage, judge, umpire, adjudge, adjudicate, refereeداوری کردن
ترجمه آنلاین
آربیتراژ