arab
/ˈærəb/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

عرب، عرب، عربی
سایر معانی: بومی عربستان، چادرنشین، بدوی، اسب عربی، اتحادیه ی عرب (در سال 1945 با شرکت بیست و یک کشور عربی ایجاد شد)، مخفف:، تازی

دیکشنری

عرب
اسم
Arab, Arabian, Saracenعرب
صفت
Arabعرب
Arabian, Arab, Arabicعربی

ترجمه آنلاین

عربی

واژه‌های مشابه

arab league

اسم خاص مونث (مخفف آن: bella)، اتحادیه ی عرب (در سال 1945 با شرکت بیست و یک کشور عربی ایجاد شد)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

arabella

نقش و نگار به سبک عربی، نقش و نگار هندسی و پیچیده (به سبک اسلامی)، (رقص باله) ایستادن در حالی که یک پا به سوی عقب بلند شده و دست ها یکی به جلو و دیگری به عقب راست شده باشد، اسم خاص مونث (مخف ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

arabesque

اسلیمی [هنرهای تجسمی] نقش تزیینی به شکل گیاه با ساقه‌های مارپیچی که ابتدا و انتهای آن مشخص نیست

واژه‌های مصوب فرهنگستان

arabesquitic

[زمین شناسی] آرابسکوئیتیک به بافت گروه خاصی از سنگهای پورفیری گویند که در آن ماده زمینه ظاهرا همگن به وسیله منشورهای متقاطع نیکل به صورت اشکال نامنظم- ظاهرا شبیه به اشکال اسلیمی- خرد شده است ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

arabian

عرب، عربی سایر معانی: شتر یک کوهانه (camelus dromedarius)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

arabian coffee

(مصر) صحرای بین دره ی نیل و دریای سرخ، (گیاه شناسی) بوته ی قهوه ی عربی (coffea arabica از تیره ی روناس madder)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

arabic gum

[شیمی] صمغ عربی [نساجی] صمغ عربی [معدن] صمغ عربی (فلوتاسیون) [پلیمر] صمغ عربی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

arabic letters for numerals

[ریاضیات] شمارها به حروف عربی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

arabic notation

پیکر نویسی هندسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

arabic numbers

[ریاضیات] اعداد عربی

دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژه‌های مشابه بیشتر

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش