approximation
معنی
نزدیکی، تقریب، تخمین، شباهت زیاد، قریب بصحت
سایر معانی: نزدیک بودن، مجاورت، مشابهت، تشابه
[شیمی] تقریب
[عمران و معماری] تقریب
[کامپیوتر] تقریب، تخمین .
[برق و الکترونیک] تقریب
[ریاضیات] تقریب
[آمار] تقریب
سایر معانی: نزدیک بودن، مجاورت، مشابهت، تشابه
[شیمی] تقریب
[عمران و معماری] تقریب
[کامپیوتر] تقریب، تخمین .
[برق و الکترونیک] تقریب
[ریاضیات] تقریب
[آمار] تقریب
دیکشنری
تقریبی
اسم
approximation, accessتقریب
estimate, estimation, approximation, assessment, guess, conjectureتخمین
proximity, vicinity, affinity, rapprochement, approximation, imminenceنزدیکی
approximationشباهت زیاد
approximationقریب بصحت
ترجمه آنلاین
تقریب