application
/ˌæpləˈkeɪʃn̩/

معنی

ضمیمه، استفاده، درخواست، کاربرد، استعمال، درخواست نامه، ممارست
سایر معانی: مالیدن به، زدن به، چیز مالیدنی یا زدنی (به ویژه دارو)، تقاضا، تقاضانامه، فرم، پشتکار، سعی، مداومت، ربط، اطلاق، وابستگی
[حسابداری] کاربرد
[کامپیوتر] کاربرد- نگاه کنید به آپلیشن پروگرام - استفاده ؛ برنامه کاربردی ؛ کاربرد.
[برق و الکترونیک] کاربر
[نساجی] کاربرد - مورد استعمال - درخواست - تقاضا نامه - مداومت - پشتکار - کاربری
[ریاضیات] درخواست، عملکرد، پرسشنامه، اعمال، کاربرد، مورد استعامال، نگاشت، گسترش، کاربست، استعمال، اثر، تقاضانامه، کاربردی، استفاده، درخواست نامه
[آمار] کاربرد

دیکشنری

کاربرد
اسم
application, use, usageکاربرد
request, application, demand, appeal, solicitation, requisitionدرخواست
use, usage, utilization, application, benefit, availاستفاده
usage, use, applicationاستعمال
applicationدرخواست نامه
attachment, annex, appendix, supplement, addendum, applicationضمیمه
practice, assiduity, applicationممارست

ترجمه آنلاین

کاربرد

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.