معنی

قیاس، توافق، شباهت، مقایسه، همانندی، تناسب، قرینه، تساوی
سایر معانی: (بین دو چیز که فقط از برخی جنبه ها شبیه یا قابل قیاس اند) شباهت نسبی، فراسنجی، همسانی، تشبیه، همسنجی، قیاس تشبیهی، (زیست شناسی) شباهت دو عضو از نظر عملکرد (در حالی که از نظر ساختمان و اصل متفاوت اند)، هم ارزی، (زبان شناسی) قرینه سازی، سامانگرایی، تمثیل
[عمران و معماری] تشابه - قیاس - تمثیل
[برق و الکترونیک] قیاس، شباهت
[زمین شناسی] قیاس، مانستن در تکامل، وجود شباهت در شکل یا عملکرد و عدم وجود شباهت در منشا.
[بهداشت] مانستگی - همانندی
[حقوق] قیاس
[ریاضیات] قیاسی، مشابه سازی، مطابقت، تشابه، شباهت، قیاس، مشابهت، قیاس تشبهی، قیاس مشابهت، مشابهت قیاس، تمثیل
[پلیمر] تشابه

دیکشنری

تقلید
اسم
analogy, analogy, syllogism, deduction, induction, proportionقیاس
comparison, analogy, collationمقایسه
resemblance, analogy, likeness, semblance, analog, analogueشباهت
similarity, likeness, resemblance, analogy, homogeny, likelihooodهمانندی
proportion, appropriateness, proportionality, symmetry, analogy, congruenceتناسب
symmetry, indication, analogy, proportionقرینه
agreement, compromise, settlement, accord, accord, analogyتوافق
equality, parity, equalization, coequality, analogy, parتساوی

ترجمه آنلاین

مقایسه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.