all right
معنی
صحیح، خیلی خوب، بسیار خوب، حتمی، فرخنده، بی عیب، موثق
سایر معانی: 1- تمام شده، خاتمه یافته، 2- همه جا، سرتاسر، رضایت بخش، بسنده، کافی، پذیرفتنی، بی آسیب، سالم، مصون، (در صحبت) آری، نسبتا خوب، باشه، (عامیانه) حتما، به طور قطع، یقینا، مسلما، درست
سایر معانی: 1- تمام شده، خاتمه یافته، 2- همه جا، سرتاسر، رضایت بخش، بسنده، کافی، پذیرفتنی، بی آسیب، سالم، مصون، (در صحبت) آری، نسبتا خوب، باشه، (عامیانه) حتما، به طور قطع، یقینا، مسلما، درست
دیکشنری
خیلی خوب
صفت
excellent, well, OK, okay, alright, all rightبسیار خوب
correct, right, accurate, true, good, all rightصحیح
very good, all right, corking, extraordinary, striking, admirableخیلی خوب
imminent, imperative, indispensable, obligatory, categorical, all rightحتمی
auspicious, happy, jubilant, all rightفرخنده
spotless, perfect, flawless, faultless, sound, all rightبی عیب
credible, reliable, authentic, trustworthy, all rightموثق
ترجمه آنلاین
خوب
مترادف
acceptable ، adequate ، appropriate ، average ، decent ، fair ، fit ، fitting ، good ، hunky dory ، okay ، okey dokey ، passable ، proper ، satisfying ، standard ، sufficient ، swell ، tolerable ، unexceptional ، unobjectionable