معنی

قلیا
سایر معانی: (از عربی)، شخار، فلز قلیایی، ماده ای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
[شیمی] قلیا، قلیایی - (از ریشه عربی ) 1- قلیا، شخار 2- فلز قلیایی 3- (ماده ى ) قلیایی، شخارى
[عمران و معماری] قلیایی
[برق و الکترونیک] قلیایی
[زمین شناسی] قلیا، ماده ای با خاصیت قلیایی، مواد غتی از سدیم و یا پتاسیم
[نساجی] قلیا ( رنگ کاغذ تورنسل را آبی می کند ) - باز
[آب و خاک] قلیا

دیکشنری

قلیایی
اسم
alkali, sodaقلیا

ترجمه آنلاین

قلیایی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.