agreement
/əˈɡriːmənt/

معنی

توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهد نامه
سایر معانی: قبولی، همداستانی، سازگاری، سازواری، همدلی، موافقتنامه، تفاهم نامه، سازشنامه، (دستور زبان) همخوانی از نظر صرفی
[حسابداری] توافق، موافقت نامه
[عمران و معماری] موافقتنامه - پیمان
[حقوق] موافقت، توافق، موافقت نامه، قرارداد، قبول
[ریاضیات] قرارداد، پیمان، قرار، قبول، توافق
[آمار] توافق

دیکشنری

توافق
اسم
agreement, compromise, settlement, accord, accord, understandingتوافق
contract, agreement, convention, treaty, indenture, bondقرارداد
agreement, consent, assent, concurrence, compliance, accordموافقت
covenant, contract, treaty, pact, promise, agreementپیمان
treaty, agreement, pact, alliance, confederationمعاهده
compromise, peace, agreement, collusion, accord, accordanceسازش
arrangement, agreement, decision, accord, concord, dictumقرار
contract, concluding, wedding, agreement, knot, necklaceعقد
covenant, era, promise, age, vow, agreementعهد
agreementمطابقهء نحوی
agreementمعاهده و مقاطعهء
condition, bet, if, clause, provision, agreementشرط
treaty, agreement, covenant, indentureعهد نامه
admission, compliance, adoption, acknowledgment, ratification, agreementقبول

ترجمه آنلاین

توافق نامه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.