معنی

نصیحت کردن، پند دادن، مشورت دادن، توصیه دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن
سایر معانی: اندرز دادن، نظر دادن، توصیه کردن، آگاه کردن، آگاهانیدن، مشورت کردن با
[حقوق] اعلام کردن، نظر (مشورتی) دادن، توصیه کردن، اطلاع دادن، اخطار کردن
[ریاضیات] آگاهی دادن، مناسب

دیکشنری

توصیه
فعل
adviseمشورت دادن
advise, admonish, exhort, preachنصیحت کردن
adviseتوصیه دادن
advise, admonish, counselپند دادن
adviseاگاهانیدن
judge, adviseقضاوت کردن
advise, consultرایزنی کردن
advise, announce, give notice, inform, send word, warnخبر دادن

ترجمه آنلاین

نصیحت کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.