advisable
/ədˈvaɪzəbl̩/

معنی

قابل توصیه، مقتضی، معقول، مقرون بصلاح، مصلحتامیز
سایر معانی: صلاح، مصلحت، عاقلانه، مصلحتی
[ریاضیات] قابل قسمت، مقتضی

دیکشنری

قابل توصیه
صفت
advisable, recommendableقابل توصیه
appropriate, due, expedient, suitable, advisable, justمقتضی
reasonable, sensible, rational, wise, advisable, cleverمعقول
advisableمقرون بصلاح
advisableمصلحتامیز

ترجمه آنلاین

قابل توصیه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.