adsorption
/ædˈsɔːrpʃn̩/

معنی

جذب سطحی، براشام، براشامش، رو نشینی
سایر معانی: روچگالی، روچگال شدگی، جمع شدن ملکول های گازها و مایعات بر سطح آب یا جسم جامد، برکشندگی، انقبا­ گازهاو مایعات روی سطوح سخت و جامد
[شیمی] جذب سطحی، رونشینی، روچگالی، روچگال شدگی، جمع شدن ملکول هاى گازها و مایعات بر سطح آب یا جسم جامد، برکشندگی
[عمران و معماری] جذب سطحی - چسبندگی سطحی
[مهندسی گاز] جذب سطحی، رونشینی - انقباض گازهاومایعات روی سطوح سخت وجامد
[زمین شناسی] جذب سطحی، کشش یون ها یا ترکیبات به طرف یک سطح جامد.
[نساجی] جذب - جذب سطحی گازها و مایعات - جذب فیزیکی
[ریاضیات] برآشام، انقباض گاز ها و مایعات روی سطوح
[معدن] جذب سطحی (فلوتاسیون)
[خاک شناسی] جذب سطحی
[پلیمر] جذب سطحی
[آب و خاک] جذب سطحی

دیکشنری

جذب
اسم
adsorption, sorptionجذب سطحی
adsorptionبراشام
adsorptionبراشامش
adsorptionرو نشینی

ترجمه آنلاین

جذب

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.