adsorption
معنی
سایر معانی: روچگالی، روچگال شدگی، جمع شدن ملکول های گازها و مایعات بر سطح آب یا جسم جامد، برکشندگی، انقبا گازهاو مایعات روی سطوح سخت و جامد
[شیمی] جذب سطحی، رونشینی، روچگالی، روچگال شدگی، جمع شدن ملکول هاى گازها و مایعات بر سطح آب یا جسم جامد، برکشندگی
[عمران و معماری] جذب سطحی - چسبندگی سطحی
[مهندسی گاز] جذب سطحی، رونشینی - انقباض گازهاومایعات روی سطوح سخت وجامد
[زمین شناسی] جذب سطحی، کشش یون ها یا ترکیبات به طرف یک سطح جامد.
[نساجی] جذب - جذب سطحی گازها و مایعات - جذب فیزیکی
[ریاضیات] برآشام، انقباض گاز ها و مایعات روی سطوح
[معدن] جذب سطحی (فلوتاسیون)
[خاک شناسی] جذب سطحی
[پلیمر] جذب سطحی
[آب و خاک] جذب سطحی