معنی

چسبنده، چسبیده، چسبناک، چسبدار
سایر معانی: هم چسب، دوسشی، ماده ی چسبناک
[شیمی] 1- چسبنده، چسبناک، هم چسب، دوسشی 2- چسب، ماده ى چسبناک
[سینما] مواد چسبی
[عمران و معماری] ماده پیوندساز - ماده چسباننده - دگر چسب
[نساجی] چسب - ماده چسبی - چسبنده - چسب آهار
[پلیمر] چسب، چسبناک، چسبنده

دیکشنری

چسب
صفت
sticky, adhesive, gummy, gooey, viscid, tenaciousچسبنده
sticking, clinging, clung, sticky, sessile, adhesiveچسبیده
sticky, adhesive, viscous, viscose, gooey, cohesiveچسبناک
adhesiveچسبدار

ترجمه آنلاین

چسب

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.