actuator
معنی
فعال کننده، بکار اندازنده
سایر معانی: محرک
[کامپیوتر] محرک، کاراندازنده .
[برق و الکترونیک] راه انداز، متحرک یک موتور ،سیملوله، یا وسیله با مدار فعال دیگری که انرژی هیدرولیک، یا بادی را به شکلی تبدیل می کندکه منجر به حرکت یاشروع پاسخ مطلوب می شود . کنترل راه دور تلویزیون نمونه ای از راه انداز است. - عمل کننده، محرک
[مهندسی گاز] محرک
[زمین شناسی] عملگر
[صنعت] سیستم محرک، بکار اندازنده
[نساجی] فعال کننده - محرک
[ریاضیات] کارانداز، راه انداز، به کار اندازنده، محرک
سایر معانی: محرک
[کامپیوتر] محرک، کاراندازنده .
[برق و الکترونیک] راه انداز، متحرک یک موتور ،سیملوله، یا وسیله با مدار فعال دیگری که انرژی هیدرولیک، یا بادی را به شکلی تبدیل می کندکه منجر به حرکت یاشروع پاسخ مطلوب می شود . کنترل راه دور تلویزیون نمونه ای از راه انداز است. - عمل کننده، محرک
[مهندسی گاز] محرک
[زمین شناسی] عملگر
[صنعت] سیستم محرک، بکار اندازنده
[نساجی] فعال کننده - محرک
[ریاضیات] کارانداز، راه انداز، به کار اندازنده، محرک
دیکشنری
فعال کننده
اسم
actuatorفعال کننده
actuatorبکار اندازنده
ترجمه آنلاین
محرک