abscess
معنی
ورم چرکی، دمل، ابسه، دنبل، ماده، خراج
سایر معانی: آبسه، کورک، پیله، نباور
[علوم دامی] تجمع متمرکز چرک که بوسیله تجزیه بافت در حفرهای تشکیل می شود.
[بهداشت] آبسه
سایر معانی: آبسه، کورک، پیله، نباور
[علوم دامی] تجمع متمرکز چرک که بوسیله تجزیه بافت در حفرهای تشکیل می شود.
[بهداشت] آبسه
دیکشنری
آبسه
اسم
abscessورم چرکی
boil, wen, abscess, blain, blotchدمل
abscessابسه
abscessدنبل
article, material, matter, female, substance, abscessماده
tribute, tax, levy, anthrax, abscess, spendthriftخراج
ترجمه آنلاین
آبسه