معنی
سایر معانی: قادر، دارای استطاعت، حق داشتن، قابل ... بودن، ماهر، چیره دست، ماهرانه، vi ,، vt : توانابودن، شایستگی داشتن، لایق بودن، مناسب بودن، اماده بودن، ارایش دادن، لباس پوشاندن، قوی کردن، مطیع، دارای صلاحیت قانونی
able_
پسوند:، قادر، - شدنی [perishable]، -پذیر [manageable]، درخور، - داشتنی [lovable]، دارای خصوصیات ویژه [comfortable]