معنی

توانا، قابل، مستعد، لایق، شایسته، اماده، با استعداد، صلاحیت دار، دارای صلاحیت قانونی، خلیق
سایر معانی: قادر، دارای استطاعت، حق داشتن، قابل ... بودن، ماهر، چیره دست، ماهرانه، vi ,، vt : توانابودن، شایستگی داشتن، لایق بودن، مناسب بودن، اماده بودن، ارایش دادن، لباس پوشاندن، قوی کردن، مطیع، دارای صلاحیت قانونی
able_
پسوند:، قادر، - شدنی [perishable]، -پذیر [manageable]، درخور، - داشتنی [lovable]، دارای خصوصیات ویژه [comfortable]

دیکشنری

توانایی
صفت
mighty, capable, able, puissant, authoritativeتوانا
capable, able, good, qualified, apt, thorough-pacedقابل
talented, apt, disposed, prepared, able, fitمستعد
capable, worthy, competent, able, adequateلایق
worthy, good, competent, qualified, proper, ableشایسته
ready, provided, able, present, stock, aptاماده
brilliant, able, capable, cleverبا استعداد
able, adequate, capable, sufficientصلاحیت دار
ableدارای صلاحیت قانونی
able, humane, polite, suitable, worthyخلیق

ترجمه آنلاین

قادر

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.