معنی

بی حس کردن، از حساسیت کاستن
سایر معانی: طب بی حس کردن

دیکشنری

از بین بردن
فعل
stun, paralyze, desensitize, benumb, amortize, abirritateبی حس کردن
abirritateاز حساسیت کاستن

ترجمه آنلاین

بی تاب کردن

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.