معنی

تنفر داشتن از، بیم داشتن از، ترس داشتن از، ترساندن، ترسیدن، منزجر شدن از
سایر معانی: تنفر داشتن، منزجر بودن، نفرت داشتن، بیزار بودن، احتراز کردن، پرهیز کردن، دوری کردن

دیکشنری

خجالت زده
فعل
detest, abhor, hateتنفر داشتن از
abhorبیم داشتن از
abhorترس داشتن از
scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, abhorترساندن
fear, fear, bash, dread, scare, abhorترسیدن
abhorمنزجر شدن از

ترجمه آنلاین

بیزاری

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.