aberration
/ˌæbəˈreɪʃn̩/

معنی

انحراف، گمراهی، کجراهی، ضلالت، فریفتگی، غلط، عدم انطباق کانونی
سایر معانی: ابیراهی، بیراهی، کج روی، نابهنجاری، غیر عادی یا غیر معمول بودن، نقص، اختلال، جنون، دیوانگی، طب عدم انطباق کانونی
[علوم دامی] در ژنتیک، بی نظمی در توزیع کروموزومها در طی تقسیم سلولی، که در نتیجه انحراف از توزیع نرمال بوجود می آید.
[شیمی] کجراهی، انحراف
[سینما] خطاهای تصویری - انحراف - خطا
[برق و الکترونیک] کجراهی انحراف از حالت مورد انتظار میدان نوری
[زمین شناسی] کج نمایی، انحراف،عدم انطباق کانونی
[بهداشت] ابیراهی
[ریاضیات] انحراف، عدم انطباق کانونی، ابیراهی
[پلیمر] کجراهی، انحراف
[آب و خاک] انحراف، تمایل، کج نمائی

دیکشنری

انحراف
اسم
deviation, deflection, departure, aberration, perversion, devianceانحراف
aberration, misdirection, loss, amusement, slip, obliquityگمراهی
straying, error, deviation, aberration, perdition, ruinضلالت
aberration, bewitchment, fascinationفریفتگی
error, mistake, fallacy, illusion, errancy, aberrationغلط
aberration, aberranceکجراهی
aberrationعدم انطباق کانونی

ترجمه آنلاین

انحراف

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.