abbreviate
معنی
مختصر کردن، کوتاه کردن
سایر معانی: مخفف کردن، خلاصه کردن
[ریاضیات] مختصر کردن، خلاصه کردن، علامت اختصار به کار بردن
سایر معانی: مخفف کردن، خلاصه کردن
[ریاضیات] مختصر کردن، خلاصه کردن، علامت اختصار به کار بردن
دیکشنری
مختصر
فعل
abbreviate, abridge, brief, shorten, simplifyمختصر کردن
shorten, truncate, curtail, brief, dock, abbreviateکوتاه کردن
ترجمه آنلاین
مخفف کردن
مترادف
abridge ، abstract ، boil down ، clip ، compress ، condense ، contract ، cut ، cut back ، cut down ، cut off ، cut out ، digest ، encapsulate ، get to the meat ، pare ، prune ، put in a nutshell ، reduce ، summarize ، take out ، trim