معنی

کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن، اب گرفتن از، بزور تصرف کردن، خرد ساختن، فرو نشستن
سایر معانی: فروکش کردن، کم کردن یا شدن، کاهش یافتن، (حقوق) خاتمه دادن، اب گرفتن از فلز، خیساندن چرم، غصب یاتصرف عدوانی، تنزل
[عمران و معماری] فرونشستن
[زمین شناسی] فرونشستن
[حقوق] لغو کردن، خاتمه دادن، رفع کردن، متوقف کردن، تخفیف دادن
[نساجی] تخفیف دادن_کاستن_رفع نمودن_کم شدن

دیکشنری

کاهش می یابد
فعل
diminish, step down, abate, wane, dwindle, slackenکم شدن
relent, pass off, shrink, crush, abate, dwindleخرد شدن
relieve, mitigate, assuage, discount, abate, alightتخفیف دادن
grind, squelch, minify, smash, chop, abateخرد کردن
reduce, reduce, decrease, diminish, lessen, abateکاستن
abateرفع نمودن
abateاب گرفتن از
abateبزور تصرف کردن
turn down, bate, curtail, damp down, decompress, abateخرد ساختن
subside, be quenched, abate, founder, be quelled, settleفرو نشستن

ترجمه آنلاین

کاهش دادن

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.