تیزهوش، ذکى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] باتری بارشدنی
(پزشکی) روشی مشابه طب سوزنی (به جای سوزن از فشار انگشت ها استفاده می شود)، قرار دادن سوزن در بافت های مجاور رگی که دچار خون ریزی است (سوزن باعث تنگ شدن رگ و قطع خون ریزی می شود)
با سوزن سورا کردن، سوزن فروکردن
[نفت] پرچین
زیرکی، ذکاوت، حدت یا شدت، تیزی سایر معانی: طب حدت یا شدت مر [ریاضیات] تندی، شدت، حدت
مخفف: ( رجوع شود به: hovercraft)
[شیمی] ترکیب ناحلقه ای [پلیمر] ترکیب غیر حلقوی، ترکیب ناحلقه ای
[ریاضیات] غیر دوری، غیر دوره ای
(شیمی - بنیان rco که از یک اسید آلی با حذف عامل هیدروکسیل آن به دست می آید) آسیل [شیمی] (بنیان RCO که از یک اسید آلی با حذف عامل هیدروکسیل آن به دست می آید) آسیل [نساجی] گروه آسیل ...
[شیمی] اسید کافت
[نساجی] غیر حلقوی - زنجیری - خطی