[آب و خاک] تبخیر تعرق واقعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] تحویل واقعی، تحویل رسمی و مستقیم
[نساجی] کشش حقیقی
[حقوق] زیان، خسارت یا صدمه واقعی (در بیمه)
[ریاضیات] سیاست واقعی
[صنعت] تاریخ شروع واقعی
اوضاع فصلی، اوضاع کنونی، وضع فعلی
[آب و خاک] زمان واقعی دیده بانی، زمان واقعی مشاهده
واقعیت، فعلیت، امرمسلم
واقعیت دادن، بصورت مسلم دراوردن سایر معانی: واقعیت دادن، بصورت مسلم دراوردن
(verb transitive) واقعیت دادن، واقعی کردن، عملی کردن
واقعى، جارى بازرگانى : فعلى