[حقوق] دعوی قابل تعقیب قانونی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] جذب سطحی موثر
دماغه ی اکتیوم (در ساحل غربی آکارنانیا در یونان کهن - محل نبرد دریایی که منجر به شکست نیروهای مارک آنتونی و کلئوپاترا شد)
فعال کردن، کنشور کردن، بفعالیت پرداختن، تخلیص کردن، سوق دادن، بکار انداختن سایر معانی: به کار انداختن، کنانیدن، (برای عملیات نظامی) مجهز و آماده کردن، (ماشه ی جنگ افزار) چکانیدن، (مین و نارن ...
[شیمی] پخش فعال شده
[شیمی] گروه متیلن فعال شده
[پلیمر] رزین فعال شده
[سینما] سیلیکاژل اکتیو برای خشک کردن فیلم
[شیمی] سد فعالسازی [پلیمر] سد فعالسازی، مانع فعالسازی
[نفت] نمودارگیری به وسیله ی فعال سازی
[برق و الکترونیک] زمان فعالسازی فاصله ی زمانی بین لحظه ی شروع فعالسازی تا لحظه ای که پیل با باتری به ولتاژکاری مطلوب می رسد .
فعال ساز، کنشور ساز (شخص یا چیزی که ماشین یا فعل و انفعال و غیره را به کار می اندازد) [شیمی] فعال ساز، آغازگر (ماده اى که فعل وانفعال شیمیایی را آغاز یا تسریع می کند) [عمران و معماری] فعال ک ...